چون یک پیاده روی طولانی تا صحن مصلای تهران در انتظارتان خواهد بود. بنابراین بهتر است ایستگاه شهید بهشتی را برای پیاده شدن انتخاب کنید.
برای من که ساعت 9 صبح شنبه 15 اردیبهشت 86 به محوطه بیرونی نمایشگاه کتاب رسیدهام، دیدن غرفه سوغات شهرستانهای قم، یزد و کرمانشاه در کنار غرفه آب معدنی کوهرنگ قدری عجیب است چون تا جایی که میدانیم اینجا نمایشگاه کتاب تهران است.
اما از پشت این غرفه، زبالهدانی مبسوطی آغاز میشود که تقریباً در همه جای محوطه و لابلای چمنهای اطراف ادامه دارد که نمیتوان مشکل آن را به گردن برگزاری نمایشگاه در مصلی انداخت! انواع و اقسام غرفههای ساندویچ سرد و بستنی و نوشابه در محوطه بیرونی به چشم میخورد که ایستگاههای اطلاع رسانی، شرکت پست و پیک بادپا که ظاهراً ضروریترند، در میان آنها گم است.
زمانی که به صحن اصلی مصلای تهران قدم میگذارید، با فضای وسیعی روبهرو میشوید که به جز یک ضلع، در باقی اضلاع آن ستونها و سقفهای بتونی نیمه کارهای دیده میشود که با استفاده از برزنت به سالن نمایشگاه تبدیل شدهاند.
درست بعد از پاویون رسانهها و ایستگاه رادیو فرهنگ که صدایش مزاحم کار خبرنگاران ستاد خبری نمایشگاه است، سالن شماره 1 شروع میشود که اگرچه عنوان «فعالیتهای فرهنگی سازمانها و نهادها» را بر پیشانی خود دارد، اما بیشتر فضای آن خالی است و در غرفههای بدون عنوان آن، چیزهای بی ربطی نظیر اسباب بازیهای چوبی را میتوانید بیابید. بخش ناشران دانشگاهی بلافاصله بعد از سالن شماره 1 آغاز میشود و بعد توسط یک غرفه سازمان انتقال خون از دومین بخش ناشران دانشگاهی جدا میشود.
اینجا نور مرده است
در دومین بخش ناشران دانشگاهی با عنوان سالن شماره 3، که ناشران دانشگاههای معتبری نظیر دانشگاه تهران، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه علوم انتظامی، دانشگاه علم و صنعت ایران، دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، دانشگاه پیام نور و ... در آن غرفه دارند، با فضای غریب و تاریکی روبهرو میشوم. در غرفه دانشگاه تهران، تنها منبع روشنایی لامپهای ماتی است که هیچ ثمری برای روشنایی فضا ندارد. در غرفههای راسته روبهرو هم برای هر 3 یا 4 غرفه یک لامپ مهتابی در نظر گرفته شده و آدم را به یاد هماهنگی همه نهادها برای برگزاری هر چه بهتر نمایشگاه بیستم میاندازد!
در فضای تاریک و بدون تهویه این سالن بویی نظیر بوی پلاستیک بازیافتی به مشام میرسد و دختر دانشجویی روی موکتهای یکی از راهروها غش کرده و روی زمین افتاده است و دوستانش از او پرستاری میکنند. یک مامور نیروی انتظامی هم بالای سرشان ایستاده و مردم را متفرق میکند. مدیر سالن 3 که جوان درشت اندامی است حاضر به ادای توضیح درباره وضعیت نابسامان سالن نمیشود و میگوید: «بروید از مسوول برق بپرسید!»
سالن شماره 4، دانشگاهی یا عمومی؟!
سالن شماره چهار سرآغاز ساختمان تکمیل شده مصلی است که سقف بلندی با نقش و نگارهای زیبا دارد و از پنجرههای باز آن نسیم ملایمی به درون میوزد. ظاهراً اینجا به ناشران دانشگاهی خوشبختی رسیده است اما دقایقی قدم زدن در این سالن این فرض را باطل میکند چون در این بخش برخی ناشران عمومی با ناشران کتابهای دانشگاهی مخلوط شدهاند.
نوشین میری روشن در غرفه انتشارات پارت که از ناشران موسیقی است ولی لابلای ناشران دانشگاهی گم شده است، در این باره میگوید: «اینجا دقیقاً همان نقطهای است که ناشران دانشگاهی و عمومی مخلوط شدهاند و مردم نمیتوانند راه خودشان را پیدا کنند.» او درباره امکانات این سالن میگوید: «مشکل برق 4 روز بعد از آغاز نمایشگاه حل شد. به ما حتی صندلی هم نداده بودند و مجبور شدیم صندلی بدزدیم! تا به حال 3 نفر را به عنوان مدیر سالن به ما معرفی کردهاند و هیچ اعتراضی هم به جایی نمیرسد.»
ابراهیم عامل محرابی، مدیر سالن 4 را پس از چند بار رفت و آمد پیدا میکنم. او درباره مسائل سالن 4 میگوید: «در ابتدا قرار نبود که ناشران دانشگاهی در شبستان اصلی حضور داشته باشند اما به دلیل زیاد بودن تعداد ناشران، بخشی از شبستان اصلی به مساحت 1400 متر مربع در اختیار ناشران دانشگاهی قرار گرفت.»
وی میگوید: «انتخاب ناشران برای این سالن، به ترتیب حروف الفبا انجام شده است و از الف تا عین در این سالن حضور دارند. فقط ناشران دانشگاههای کشور که نامشان با حرف دال شروع میشود، به دلیل کثرت به سالنهای 2 و 3 منتقل شدهاند. اما با این حال ناشران این قسمت هم از این تقسیم بندی راضی نیستند چون از ناشران دانشگاههای دولتی که مشتریان زیادی دارند، دور افتادهاند و مردم نمیتوانند آنها را پیدا کنند.»
وی درباره دلیل مخلوط شدن ناشران عمومی و دانشگاهی در بخشهایی از سالن میگوید: «ناشران کتابهای دانشگاهی که در این قسمت حضور دارند ناشران خصوصی کتابهای دانشگاهی هستند. برخی از ناشران عمومی هم که در اینجا حضور دارند، هم کتاب دانشگاهی دارند و هم کتاب عمومی.»
ناشران عمومی
سالنهای 5، 6، 7 و 8 به ناشران عمومی نمایشگاه بیستم اختصاص دارد اما در اینجا هم تابلوهایی مثل دانشگاه کردستان و دانشگاه اصول الدین به چشم میخورد. ضمن اینکه وقتی از کنار غرفه بوستان کتاب قم رد میشوی تا به انتشارات امیرکبیر برسی، با پارتیشنی روبهرو میشوی که به تو میفهماند انتشارات امیرکبیر را در سالن 4 جا گذاشتهای!
فضای این سالنها هم زیباست، اما به دلیل پایینتر بودن سقفها، جریان هوا اندکی با مشکل روبهروست؛ ضمن اینکه در همریختگی حروف الفبا، مراجعه کنندگان را در یافتن انتشاراتیهای مورد نظرشان با مشکل مواجه میکند. در این سالن تنها ناشری که غرفه خاصی دارد، انتشارات علمی- فرهنگی است که با دکوری از کتابهای عظیمالجثه، تزیین شده و مراجعه کنندگان باید نام کتابهای مورد نظرشان را روی فرمهای کوچک درخواست کتاب بنویسند و بعد کتاب مورد نظر را دریافت کنند.
این سالنها هم گرچه مختص ناشران عمومی است، اما در لابلای کتابهای فلسفه، رمان و شعر بزرگسال میتوانید پوسترهای بیربط، ساکدستیهایی با طرح وینیپو خرس مشهور کارتونی و آفات این سالهای نشر کتاب کودک یعنی کتابهای سایز بزرگ را ببینید!
ناشران کتب لاتین یا سرای اهل قلم؟
سالن خلیج فارس که ورودی آن در قسمت بیرونی ضلع شرقی است، تابلوی ناشران کتب لاتین را دارد. اما سرای اهل قلم نمایشگاه که در کل محوطه مصلی با کاریکاتور بزرگمهر حسین پور درباره آن تبلیغ شده هم در گوشهای از این سالن قرار دارد. یکی از خبرنگاران در سرای اهل قلم میگوید: «تنوعی در موضوعات نشستها دیده نمیشود و در بهترین حالت 15 نفر در یک نشست شرکت میکنند. ضمن اینکه آلودگی صوتی بیداد میکند و خبرنگارانی را که میخواهند با اهل قلم مصاحبه کنند، دچار مشکل میکند.»
اما در بیرون از سرای اهل قلم بخش کتابهای لاتین قرار دارد که فضایی آرام و مرتب دارد و وقتی از بالای نردههای آن سالنهای ناشران عمومی را نگاه میکنی، انگار به فیلمی از یک کابوس مینگری. گرچه در این بخش هم مراجعه کنندگان با مشکل جریان هوا مواجه هستند اما آرامشی که در رفت و آمدها حکمفرماست، جای شکر دارد.
سالن های دیگر
ناشران کمک آموزشی و کودک و نوجوان در دو سالن چسبیده به هم، در ضلع روبهروی ناشران دانشگاهی در صحن اصلی مصلی اسکان داده شدهاند. اما تقریباً هیچ مرز مشخصی بین آنها نیست. این سالنها سقفهای بتونی خاکستری و موکتهای قرمز کثیف دارند. در سالن کودک و نوجوان تک و توک بچههایی با صورتهای گریم شده میچرخند. ورودی این سالن خاکی و پر از تراکتهای تبلیغاتی است که روی زمین ریخته شده است.
در زیر این سالنها، بخشهای تحویل کتابهای لاتین، انبار مرکزی ناشران خارجی، تحویل کتابهای عربی و فروش ریالی کتاب خارجی و بازار جهانی کتاب قرار دارد که در این میان بخش تحویل کتابهای عربی با سقف شوره زدهای که از آن آب بر روی موکتهای قرمز چکه میکند، چشمگیر است اما به هر حال باید نیمه پر لیوان را هم دید. این بخش به دلیل قرار گرفتن در سایه هوای خنکی دارد و مردم در سایه سار پلکان آن لمیدهاند و استراحت می کنند!
چادرهای سرای اهل قلم کودک و نوجوان و آموزشی و کمک درسی، وزارت آموزش و پرورش، فعالیتهای جنبی کودکان، نمازخانه و شرکت پست هم در صحن اصلی مصلی قرار دارند که در ساعات اولیه بعدازظهر، گرما در آنها بیداد میکند. به گفته برخی از خبرنگاران چادرسرای اهل قلم کودک و نوجوان برق ندارد، این در حالی است که برخی از نشستهای این چادر در ساعت 19 تشکیل میشود!
قصه ما به سر رسید
نمایشگاه بیستم با همه اما و اگرهایش در مصلای بزرگ تهران در جریان است و مانند هر سال پذیرای علاقهمندان به کتاب است. این نمایشگاه کاستیهایی دارد اما نکته بسیار جذاب آن، نبود دستفروشهایی است که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را در بسته بندیهای مختلف در اطراف نمایشگاه بینالمللی در بزرگراه چمران میفروختند. حداقل شهردار منطقه هفت توانست سر قولش بایستد. در نمایشگاه بیستم از دستفروشها خبری نیست.